جدول جو
جدول جو

معنی شتاب داشتن - جستجوی لغت در جدول جو

شتاب داشتن(خِ رَ تَ)
عجله داشتن. تعجیل داشتن:
که بشنیده بد آنکه افراسیاب
به جنگ سیاووش دارد شتاب.
فردوسی
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از تاب داشتن
تصویر تاب داشتن
پیچیدگی داشتن، دارای پیچ و خم بودن
طاقت داشتن، بردباری داشتن
فرهنگ فارسی عمید
(اِ تِ)
طاقت داشتن. تحمل داشتن:
چون بخورد ساتگنی هفت و هشت
با گلویش تاب ندارد رباب.
ناصرخسرو.
اگر سیمرغی اندر دام زلفی
بماند، تاب عصفوری ندارد.
سعدی (طیبات).
، در رنج و درد بودن:
دوش دوراز رویت ای جان جانم از غم تاب داشت
ابر چشمم بر رخ از سودای دل سیلاب داشت.
سعدی.
، تاب داشتن چشم کسی، کمی حول در چشم او بودن
لغت نامه دهخدا
(کَ دَ)
حساب داشتن با کسی، با او معاملۀ نقد و نسیه و مانند آن داشتن، حساب داشتن در یک شعبه بانک، حساب جاری یا پس انداز در آن بانک داشتن، حساب نگاه داشتن:
حساب امشب وفردا به زلف او همی دارم
شمار ظلم و بیداد کسی برهم نمیگردد.
نظیری (ارمغان آصفی).
- حساب از خود داشتن، کنایه از مغرور بودن.
خاکساری پیش مغروران ندارد اعتباری
گر حسابی داری از خود در حساب ما مباش.
سلیم طهرانی (از ارمغان آصفی)
لغت نامه دهخدا
(خُ تَ)
به تعجیل روانه شدن. اختصاع. (منتهی الارب). تکردح، شتاب گذشتن و رفتن. (از منتهی الارب). امتراق، شتاب گذشتن تیر از نشانه. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
تصویری از صواب داشتن
تصویر صواب داشتن
درست دانستن صحیح انگاشتن
فرهنگ لغت هوشیار
طاقت داشتن تحمل داشتن، در رنج بودن درد داشتن، یا تاب داشتن چشم کسی. کمی حول (کجی) در چشم او بودن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تاب داشتن
تصویر تاب داشتن
((تَ))
طاقت داشتن، تحمل داشتن، در رنج بودن، درد داشتن
فرهنگ فارسی معین
بردبار بودن، تحمل داشتن، طاقت داشتن
متضاد: بی تاب شدن، قوس داشتن، انحنا داشتن، انحراف داشتن، احول بودن، دوبین بودن، لوچ بودن
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تصویری از شتاب دادن
تصویر شتاب دادن
Accelerate, Quicken
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از شیب داشتن
تصویر شیب داشتن
Slant
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از شتاب دادن
تصویر شتاب دادن
accélérer
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از شیب داشتن
تصویر شیب داشتن
incliner
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از شتاب دادن
تصویر شتاب دادن
acelerar
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از شیب داشتن
تصویر شیب داشتن
inclinar
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از شتاب دادن
تصویر شتاب دادن
mempercepat
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از شیب داشتن
تصویر شیب داشتن
kantelen
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از شتاب دادن
تصویر شتاب دادن
versnellen
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از شیب داشتن
تصویر شیب داشتن
झुकना
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از شتاب دادن
تصویر شتاب دادن
त्वरित करना , तेज़ करना
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از شیب داشتن
تصویر شیب داشتن
inclinare
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از شتاب دادن
تصویر شتاب دادن
accelerare
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از شتاب دادن
تصویر شتاب دادن
przyspieszać
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از شتاب دادن
تصویر شتاب دادن
acelerar
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از شیب داشتن
تصویر شیب داشتن
inclinar
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از شتاب دادن
تصویر شتاب دادن
加速
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از شیب داشتن
تصویر شیب داشتن
倾斜
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از شیب داشتن
تصویر شیب داشتن
przechylać
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از شیب داشتن
تصویر شیب داشتن
нахиляти
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از شتاب دادن
تصویر شتاب دادن
прискорювати
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از شتاب دادن
تصویر شتاب دادن
beschleunigen
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از شیب داشتن
تصویر شیب داشتن
neigen
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از شیب داشتن
تصویر شیب داشتن
наклонять
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از شتاب دادن
تصویر شتاب دادن
ускорять
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از شیب داشتن
تصویر شیب داشتن
miring
دیکشنری فارسی به اندونزیایی